داستانی زیبا و خنده دار:دو خلبان نابینا
داستانی زیبا و خنده دار:دو خلبان نابینا
دو خلبان نابینا که هر دو عینک های تیره به چشم داشتند، در کنار سایر خدمه پرواز به سمت هواپیما می آمدند، در حالی که یکی از آن ها عصایی سفید در دست داشت و دیگری به کمک یک سگ راهنما حرت می کرد.
زمانی که دو خلبان وارد هواپیما شدند، صدای خنده ناگهانی مسافران فضا را پر کرد ، ام در کمال تعجب دو خلبان به سمت کابین پرواز رفته پس از معرفی خود خدمه پرواز ، اعلام مسیر و ساعت فرود هواپیما، از مسافران خواستند کمربند های خود را ببندند.
در همین حال، زمزه های توام با ترس و خنده در میان مسافران شروع شد و همه منتظر بودند، یک نفر از راه برسد و اعلام کند این ماجرا فقط یک شوخی یا چیزی شبیه دوربین مخفی بوده است اما در کمال تعجب و ترس آن ها، هواپیما شروع به حرکت روی باند کرد و کم کم سرعت گرفت.
هر لحطه بر ترس مسافران افزوده می شد چرا که می دیدند هواپیما با سرعت به سوی دریاچه کوچکی که در انتهای باند قرار دارد، می رود.
هواپیما همچنان به مسیر خود ادامه می داد و چرخ های آن به لبه دریاچه رسیده بود که مسافران از ترس شروع به جیغ و فریاد کردند، اما در همین لحظه هواپیما ناگهان از زمین برخاست و سپس همه چیز آرام آرام به حالت عادی بازگشت و آرامش در میان مسافران برقرار شد.
در همین هنگام در کابین خلبان، یکی از خلبانان به دیگری گفت: رفیق یکی ازهمین روزا بالاخره مسافر ها چند ثانیه دیرتر شروع به جیغ زدن میکنن و اون وقت کار هم مون تمومه!!
در مورد این داستان زیبا و جالب نظر دهید.
چه نوع داستان هایی دوست دارید؟
نظر دهید.
Kalale.niloblog.com
خلبان,خلبان نابینا, دو خلبان نابینا, داستان,داستان زیبا,داستان زیبا و جالب, داستان زیبا و جالب دو خلبان نابینا, داستانی زیبا و خنده دار, دو خلبان نابینا, خدمه پرواز,kalae,niloblog,com, ,